مرضیهمرضیه، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

خونه اینترنتی دختر بابا

مرضيه با سيد امير عباس

اين سيد امير عباس هم مثل باباش اومد نشست وپايين نمي اومد منم گريه ميكردم ولي فايده نداشت تا اين كه منو گذاشتن پشت سر امير عباس... سيد امير عباس منو تو استخر توپش جا نميده ولي وقتي مياد خونمون مياد سوار اسباب بازي من ميشه وپايين نميره.. كارش نميشه كرد.......       اينم باباي سيد امير عباس ..........       ...
30 ارديبهشت 1391

دلتنگی

خواهر زاده عزیزم:سلام  قصدم نبود که بر صفحه خاطرات زندگیت چیزی بنگارم  وآنرا با نوشته های بیهوده ام سیاه کنم چون معتقدم نوشته باید ارزش داشته باشد  آن هم برای تویی که برایم خیلی عزیزی اما امروز بغضی حاصل شد از زندگی که ناگزیرم کرد به نوشتن از دلتنگی از تو و مادرت و پدرت که به  بودنتان عادت کرده ایم ودر کنارمان نیستید نمی دانی این روزها که تو نیستی خانه چقدر بدون تو سوت و کور است دست در دست مریم گلی به دیدارت میرویم وباز هم تو نیستی و به قول دخترکم که میگوید عمه گلی نیست و رفته باور کن بدون تو و مادرت سخت است بی نهایت دوستت داریم  ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می ب...
20 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

سلام   جاي همتون خالي ديشب با بابايي وماماني ودوستاي بابايي رفتين رستوران سنتي چهارباغ شاهيك قاين خيلي جاي خوبي بود وبهمون خوش گذشت .... حوصله ام سر رفته بود كه بابايي منو برد براي تاب بازي ..... براي اولين بار بود تاب بازي ميكردم خيلي بهم خوش گذشت....           ...
9 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

سلام بر همه عزيزهني كه به وبلاگم سرميزنند..... ديروز صبح رفتم محل كار ماماني وتا شب اونجا بودم ...مامانم با همكاراش داشتن آش درست ميكردن براي شب ،چون ديشب مراسم عزاداري بود.... حوصله ام سر رفته بود اومدم آلبوم عكس روبرداشتم وعكسهاش رو نگاه ميكردم كه بابايي اومد وازم عكس گرفت (ازهمه شما كه سر ميزنيد از وبلاگم خيلي خيلي ممنونم...خوشحال ميشم نظر بدين)       ...
8 ارديبهشت 1391
1